آقا اجازه هست به خانمتان نگاه کنم؟؟؟
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مودبانه گفت:ببخشید آقا! من میتونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود،مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی ،طوری که رگ گردنش بیرون زده بود ،او را به دیوار کوفت و فریاد زد :مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری ... خجالت نمیکشی؟
جوان اما خیلی آروم ،بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و واکنشی نشان دهد .همان طور مؤدبانه و متین ادامه داد.
خیلی عذر میخوام، فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه می کنن ولذت می برن ،من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم.
مرد خشکش زد...همان طور که یقه جوان را گرفته بود،آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را براندازد کرد...
برچسبها:
بسم الله
چند روز پیش (اواخر خرداد 1393) در پیادهروی یکی از خیابانهای قم بودم که دیدم یک مانکن با لباس عروس جلوی یک مغازه قرار داشت. بالاتنهی مانکن پوشش نامناسبی داشت و نیمهلخت بود. مغازه به صورت زیرزمین بود و برای جلب توجه مشتریان، آن مانکن را در پیادهرو جلوی در زیرزمین قرار داده بودند.
درِ زیرزمین زنگ نداشت. نگاه کردم دیدم روی پارچهای نوشته بود: «ورود آقایان ممنوع!». ناچار چند بار در زدم تا اینکه خانمی بیرون آمد. گفتم: خواهرم، این مانکن منظرهی جالبی نداره، به آقایون باغیرت برمیخوره!
گفت: بله حق با شما است. چشم، درستش میکنیم.
از او تشکر کردم و رفتم.
تا اینکه امروز دوباره از همانجا رد شدم دیدم که با پارچهی سفیدی بالاتنهی مانکن را پوشاندهاند. خوشحال شدم و در دلم خدا را شکر و آنها را تحسین کردم. عکسی از مانکن گرفتم و تصمیم گرفتم ماجرا را در خاطراتم ثبت کنم.
چه خوب است که همهی ما مسلمانان دربارهی کارهای خوب و بدمان به یکدیگر تذکر بدهیم و هرگز نگوییم: به من چه! و چه خوب است وقتی کسی به ما تذکرِ بهجایی میدهد، بپذیریم و نگوییم: به تو چه!
برای خواندن متن کامل ، لطفا به ادامه ی مطلب مراجعه کنید.
برچسبها:
با نام خدا
حضرت پیامبر صلیاللهعلیهوآله به جابر بن عبدالله فرمود:
ای جابر، این ماه ماه رمضان است و هرکس روزهای این ماه را روزه بگیرد و قسمتی از شبهایش را به خواندن ادعیه و اذکار بپردازد و شکم و دامن و زبان خود را از گناه نگاه دارد، با خارج شدن از ماه رمضان، از گناهانش نیز خارج میشود.
جابر گفت:
چه حدیث زیبایی!
حضرت فرمود:
و چه شروط سختی!
قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله لجابر بن عبدالله:
یا جابرُ، هذا شهرُ رمضانَ؛ مَن صامَ نَهارَهُ و قامَ وِردًا مِن لَیلِهِ و عَفَّ بَطنَهُ و فَرْجَهُ و کَفَّ لِسانَهُ خَرَجَ مِن ذُنُوبِهِ کَخُرُوجِهِ مِنَ الشَّهرِ.
فقال جابر:
یا رسولَ الله، ما اَحسَنَ هذا الحدیثَ!
فقال رسولُ الله صلیاللهعلیهوآله:
یا جابرُ، و ما اَشَدَّ هذه الشروطَ
برچسبها:
خودتان قضاوت کنید....
به نظر من اینگونه انسان ها که خودمم جزوشونم مصداق آن آیه ی شریفه هستیم که میگه:
اولئک کالانعام بل هم اضل
برچسبها:
آب از هر چیزی گران بها تر است
آب از هر چیزی گران بها تر است ، بدون موبایل می توان زندگی کرد ، بدون ماشین می توان زندگی کرد، بدون طلا می توان زندگی کرد و… اما بدون آب بیش از چند روز نمی توان زنده ماند و حیات نابود خواهد شد. پس آب از هر چیزی ارزشمندتر و گران بها تر از هر گنچی است که روی زمین داریم.
فرایند تصفیه آب خیلی هزینه بر و مشکل است وقتی یک لیوان آب را روی زمین میریزیم باید فکر کنیم که در همین بندر لنگه خودمان افراد زیادی بودند یا هستند که آبهای کرم زده آب انبارها را می نوشند و شاید در آینده ای نه خیلی دور مجبور باشیم آب را بصورت بطری یا گالن های بزرگ خریداری کنیم و حتما هم چنین خواهد شد ، چون کمبود آب یک شوخی نیست .
واقعا کسانی که آب آشامیدنی به این ارزشمندی را باز میکنند و ساعتها با فشار زیاد مشغول شستن حیاط و ماشین و … میشوند چطور جواب از بین بردن حق دیگران برای استفاده از آب را به خود و خداوند خواهند داد؟
مهمترین منبع تامین آب باران است که هم در امور نظافت و شخصی و هم درصنایع بسیار حائز اهمیت است. مصرف آب فقط به امور شخصی و مصارف خانگی محدود نمی شودبلکه در صنایع برای خنک نگه داشتن دستگاه ها و موتورها به آب نیاز داریم.
همانطور که می دانیم دمای کره زمین رو به افزایش است. این مسئله توازن میان آب مصرفی و آب مورد نیاز را برهم می زند. بدین ترتیب آب مصرفی بیشتر از ذخایر آبی موجود می شود. این عدم توازن علاوه بر صنایع کشاورزی را هم تحت الشعاع قرار می دهد و انسان را از نعمت داشتن آب تسویه شده و تغذیه مناسب محروم می سازد.
اگر شما در منطقه ای زندگی می کنید که کمبود آب ندارد خوش شانس هستید. تقریبا بیش از یک میلیارد انسان در ۴۵ کشور با کمبود شدید آب مواجه هستند.پیش بینی می شود که ظرف پنج سال آینده حداقل ۳۶ ایالت در امریکا به دلیل مسائل مربوط به دما و رشد جمعیت و مشکل مواد زائد با کمبود آب روبرو شوند.
دکتر پرویز کردوانی متخصص مسائل آب که از چند دهه پیش استاد دانشگاه و از چهره های ماندگار علمی کشور می گوید:
یکی از تحفه هایی که به خیال عوام از نشانه های تمدن و فرهنگ به شمار میرود ، مصرف کردن است تا آنجا که مردم ما خانواده های پر مصرف و پرخرج را خانواده هایی با سطح بالا میدانند . بنابراین کسی که بداند تنها ماده ای که نمی توان از خارج وارد کرد ( آب) است میداند که باید آنرا درست مصرف کند .
. ایران همیشه با مسئله کمبود آب مواجه بوده ، هست و خواهد بود ما باید خومان را آماده کنیم که با شرایط سخت تر از اینهم مدارا کنیم میزان بارندگی منطقه ما یک سوم میزان بارندگی دنیاست و کشاورزی مهمترین فعالیت ما بشمار میرود به همین دلیل به آب بیشتری نیاز داریم چرا که ۹۰% آب کشور صرف کشاورزی میشود .
دکتر کردوانی گفت جامعه ای که آب زیاد مصرف میکند آب بیشتری هم آلوده میکند . ما بهترین و گواراترین آب دنیا داریم و با ندانم کاری و عدم برنامه ریزی صحیح آن را به بدترین آب تبدیل میکنیم وی افزود صرفه جویی خساست نیست بلکه استفاده بهینه و به اندازه نیاز است .
مورد دیگر صرفه جویی در ادارات است در بسیاری از ادارات و سازمانها به دلیل داشتن فضای سبز مصرف آب بی رویه است و هیچ تعهدی در قبال صرفه جویی آب ندارند . دکتر کردوانی درباره اینکه به چه وسیله میتوان مصرف آب منزلش اینمه کاهش دهد میگوید فرهنگ مهمتر از خود صرفه جویی است ما فرهنگ صرفه جویی نداریم ، صرفه جویی نکردن تجدد و تمدن نیست ، عین بی فرهنگی است.
وی در ادامه وضعیت آب کشور را بسیار نگران کننده بیان کرد و افزود هر روز بابرداشت بی رویه از منابع زیرزمینی آب شیرین در حال اتمام واز طرف دیگر در حال شورشدن میباشد . فقط احداث آبخیزداری و صرفه جویی و مدیریت صحیح منابع میتوان بر مشکلات فائق آمد زیرا با این برداشت بی رویه منابع زیرزمینی در مدت ۱۰ الی ۱۵ سال آینده سفره های آب زیر زمینی به اتمام میرسد . وی در پایان راههای استفاده از آب را اسراف در مصرف آب – امساک در مصرف – صرفه جویی ( درست و بهینه مصرف کردن ) – هدردادن بیان کرد .
دکتر کردوانی توضیح میدهد بعضی ها ممکن است فکر کنند که صرفه جویی خساست است بنابراین مسئله خساست نیست بلکه درست زندگی کردن است.
بعضی از قسمتهای زیر نقل شده از صحبتهای دکتر کردوانی میباشد.
مطلب زیاده برای گفتن اما من بقیه آن را به وجدان انسانی شما و Humanity شما واگذار میکنم. و در اینجا راههایی برای کاهش هدر روی آب و صرفه جویی در مصرف آن برایتان خواهم گفت.
برای خواندن کامل مطلب به ادامه ی مطلب مراجعه فرمایید...
برچسبها:
روزی دختر شیخ یک تبلت گوگل نکسوس بخرید و بر شیخ عرضه نمود!
شیخ بگفت: این تبلت که خریدی اولین کار چه کردی؟
عرض نمود: یا شیخ بر صفحه اش برچسب زدم و دور آن کاوری بس محکم قرار دادم.
شیخ فرمود: ایا کسی تورا به این کار مجبور کرد؟
- خیر
فرمود: ایا تو به شرکت گوگل توهین کردی که چنین کاور بر آن نهادی؟
- خیر. اتفاقاً خود گوگل که آن را ساخته توصیه نماید که بر آن کاور نهیم.
- ایا چون این تبلت چیپ و درپیت است کاورش کردی؟
- خیر. بلکه چون ارزشمند است و کلی تکنولوژی صرف آن شده چنین کردم.
- ایا کاور از جمال تبلت نکاهد و به وزنش نیفزاید؟
- باکی نیست. به دوامش نیز بیفزاید.
شیخ صیحه ای بزد و فرمود: پس بدان که آنکه مرا و تو را ساخته ما را به عفاف و حجاب ، توصیه نموده است که عفاف نه دست وپاگیراست ونه موجب عذاب بلکه ضمانت ماندگاریست...
ياحق
برگرفته از وبلاگ سنگر جنگ نرم
برچسبها:
به گزارش جهان به نقل از رجانیوز، ایشان در این زمینه به حجاب برخی حاضرین در مراسم استقبال اشاره کرده و فرمودند: «خودتان را مجهز کنید، مسلح به سلاح معرفت و استدلال کنید، بعد به این کانونهاى فرهنگى – هنرى بروید و پذیراى جوانها باشید. با روى خوش هم پذیرا باشید؛ با سماحت، با مدارا. فرمود: «و سنّة من نبیّه»، که ظاهراً عبارت است از «مداراة النّاس»؛ مدارا کنید. ممکن است ظاهر زنندهاى داشته باشد؛ داشته باشد. بعضى از همینهائى که در استقبالِ امروز بودند و شما – هم جناب آقاى مهماننواز، هم بقیهى آقایان – الان در این تریبون از آنها تعریف کردید، خانمهائى بودند که در عرف معمولى به آنها میگویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباختهى به این اهداف و آرمانهاست. او یک نقصى دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهاى این حقیر باطن است؛ نمىبینند. «گفتا شیخا هر آنچه گوئى هستم / آیا تو چنان که مینمائى هستى؟». ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهى از منکر هم میکند؛ نهى از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت. بنابراین با قشر دانشجو ارتباط پیدا کنید.»
منبع:
Shamimzohor.ir
برچسبها:
داستان نهی از منکر پر ماجرای مترویی!
(یه خورده طولانیه، اما پیشنهاد میکنم بخونیدش، لطفاً)
واگن مترو ایستاده بودم که یک دفعه دیدم دو تا دختر که روی صندلی نشسته بودند ، روسری ها رو برداشته اند... .
سریع به سمتشون رفتم .
گفتم: خانم ها حجابتون رو درست کنید.
اول خودشون رو به نفهمی زدند که مثلا دارن آهنگ گوش میدن و نشنیدن.
بعد گفتم: خانم ،با شما بودم ، حجابتون رو درست کنید!
یکیشون سریع درست کرد ولی اون یکی باز خودشو زد به نفهمی!
دوباره جمله رو تکرار کردم. طوری که اون رفیقش - که روسری رو سرش کرد - بهش گفت خب روسریتو سرت کن دیگه !
(حالا همه مسافرا توی مترو دارن نگاه می کنن!!)
اونم به رفیقش با حالت مسخره گفت: وا !! خب حالا مگه چی شده ؟
باز هم با یه حالت بی خیالی روسری رو سرش نکرد.
حالا تفاوت این نهی از منکر با بقیه نهی از منکر های دیگه این بود که همیشه تذکر میدادم و رد میشدم ، ولی این یکی توی مترویی بود که واگن هاش از هم جدا بود، نمی شد بگم و رد شوم .
البته همون موقع که گفتم تا جایی که می شد ازشون فاصله گرفتم ولی باز هم متوجه شدم که هنوز سرش نکرده و هی روسری شون رو میندازن....
دیگه نمیدونستم چه کار باید بکنم !
از یه طرف به خودم میگفتم: من که وظیفه خودمو انجام دادم، دیگه بیخیال! خداییش اصلا هم برام مهم نبود که اینها به تذکر من اهمیتی نداده بودند یا اینکه ناراحت باشم چون خودم مثلا ضایع شده بودم .
برای خواندن کامل مطلب به ادامه ی مطلب مراجعه فرمایید...
برچسبها:
برچسبها:
زیر پاگذاشتن ارزشهای اسلامی و دینی و پایمال کردن خون مطهر شهیدان و بی حرمتی به ارزشهای اسلامی و ایرانی تا کی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ سكوت دستگاههای مسئول در برابر حرمتشكنی و قانونگریزی گروهی از زنان بدحجاب كه در برخی از مناطق پر رفتو آمد تهران اقدام به كشف حجاب میكنند، انتقاداتی را برانگیخته است. برخی زنان بدحجاب در نقاط پر رفتو آمد اقدام به حرمتشكنی كرده و كشف حجاب میكنند. همچنین برخی از آنان در خودروهای مسافربری و تاكسی نیز روسری خود را از سر برداشته و در زمان پیاده شدن از خودرو دوباره آن را به سر میكشند!
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
با نام خدا
وَ الذينَ هُم لِفُروجِهِم حافِظونَ اِلّا عَلی اَزواجِهِم اَوْ ما مَلَکَتْ اَيْمانُهُم فَاِنَّهُم غَيرُمَلومينَ فَمَنِ ابْتَغَی وَراءَ ذلِکَ فَاُولئِکَ هُمُ العادُونَ (المعارج، 29و 30و 31) مؤمنان کسانی هستند که دامان خود را از آلوده شدن به بیعفتی حفظ میکنند، مگر نسبت به همسرانشان که در اين صورت هيچ سرزنشی متوجه آنان نيست. و کسانی که در پیِ راهی جز اين هسـتند، تجـاوزگرند.
پيشگفتار
شهوت و ميل جنسي، غريزهاي است كه در طبيعت همهي انسانها وجود دارد و خداوند حكيم اين غريزه را به عنوان نعمتي باارزش به انسانها عطا فرموده است. ما در مقام بيان اهداف و فوائد اين نعمت الهي نيستيم كه بررسي اين موضوع، خود به كتابي مستقل نيازمند است و در اين كتابچه نميگنجد. آنچه مسلم است اين است كه غريزهي ميل جنسي مانند ساير غرايز، حدود و احكامي دارد و اين غريزه در صورتي مفيد خواهد بود كه در جاي خود قرار گيرد و حدود و احكام آن رعايت شود وگرنه، افراط و تفريط و استفادهي نامناسب از آن، نه تنها مفيد نخواهد بود، كه زندگي انسان را دچار اختلال و آشفتگي خواهد كرد. از جمله انحرافات جنسي و شايد بزرگترين آنها، خوداِرضايي (استمنا، جلق زدن) است كه متأسفانه تعداد تأسفباری از جوانان، دانسته يا نادانسته به آن مبتلا هستند. آنچه پيش رو داريد، حكايت سرگذشت جواني است كه ناآگاهانه پاي در اين باتلاق مرگبار گذاشته، تا مرز هلاكت پيش رفته است؛ ولي به لطف و فضل الهي از اين ورطه، جان سالم به در برده و رهايي يافته است. اين داستان كاملاً واقعي است و نگارنده بعد از شنيدن قصه از زبان خود ايشان، گفتههاي او را بدون كم و كاست به صورت داستان، مرتب و منظم كردهام. دليل راست و واقعي بودن اين داستان هم اين است كه هيچ دليل و انگيزهاي براي دروغ گفتن و دروغ نوشتن دربارهي اين موضوع (زيانهاي خودارضايي) وجود ندارد. اميدواريم جوانان پاك كه بحمد الله به اين زشتي آلوده نشدهاند، با خواندن اين داستان عبرت بگيرند و هرگز نزديك اين باتلاق تاريك و شوم نشوند. و نيز كساني كه بر اثر جهل و گمراهي قدم در اين باتلاق نهاده، خود را آلوده كردهاند، به زيانها و عواقب اين كار پيببرند و از سرگذشت قهرمان اين داستان عبرت گرفته، براي رهايي تلاش كنند و خود و هستي خود را نجات بدهند.
اهل مسجد و نماز نبود. لات و لاابالي بود و با ارازل و اوباش ميگشت. از كارهاي خلاف و انحرافاتش اطلاع دقيق نداشتم ولي روي هم رفته، آدم نادرستي در نظرم جلوه ميكرد، تا اينكه...
برای خواندن کامل مطلب به ادامه ی مطلب مراجعه فرمایید...
برچسبها:
از اینکه مجبورم برای این نوشته از این تصاویر استفاده کنم عذر خواهی می کنم ولی دیگه دل را به دریا زدم آخه بعضی این طور امروز به همه بخصوص دخترای نوجوان ما دارند تفهیم می کنند که الان از حجاب و چادر در ذهن این بچه ها چیزی ساخته شده که فکر میکنند حجاب مانع زیبایی یه پوشش املی برای صدهای پیشین و چیزی مانند گونی ویا لباس محلی زنهای کشور همسایه افغانستان است تا جایی که بعضی از همین بچه ها وقتی چادر مپوشند احساس خجالت کنند و فکر کنندالان چقدر بی کلاس و زشت به نظر می آند و این چیزی است که دقیقا اتفاقاً از طریق صدا و سینای خود جمهوری اسلامی و توسط بازیگران آن که در کمترین سریال و فیلمی دارای پوشش چادرند و از طرفی در روی پرده سینما که قرار میگیرند همان پوشش تلویزیون هم کمتر و به شکل بسیار بد حجاب تری قرار می گیرند تا در ذهن همه این نقش ببندد که بازیگران سینما که شاید خیلی هاشون الگو بعضی نوجوانان ما هم هستند همه از حجابو چادر متنفرندواگر هم در فیلم های تلویزیون این پوشش را دارند اجبارشون کردند .
حالا ما مقایسه ای قرار دادیم از همین بازیگران ونیز از سایر دخترا کشورمون با پوشش مناسب و اسلامی و پوشش نامناسب تا به همه وحتی خودم اثبات شود که با حجاب هم می توان خوش تیپ و با کلاس بود .
عکس مقایسه ای با حجاب و بد حجاب بازیگران ایرنی شما در کدام زیبایی و حیا وعفت و پاکدامنی را می بینید؟
خداوکیلی با حجاب زیباتر نیستند؟
برچسبها:
این چند روز هوا خیلی گرم شده، گاهی فکر می کنم از آسمان آتش است که به سر خلق فرود می آید.
امروز وقتی در خیابان هایی که چند روز است از آسمانش آتش فرود می آید راه می رفتم واکنش دیگران را در برابر شعله های آتش فرود آمده زیر نظر گرفتم، هرچه بیشتر دقت کردم بیشتر شکم به یقین رسید که محجبه ها آرامش بیشتری در برابر پرتوهای سوزان خورشید دارند تا دیگران، به نظر می رسد محجبه ها قصد دارند بهشتی را که خریده اند به بها دهند تا دیگرانی که به بهانه ی گرما همان حجاب کم رنگشان را هم در خیابان کم رنگتر می کنند و کنارش می زنند تا در فکر کوچک خود آتش های باریده بر سرشان را از خود دور کنند.
اما افسوس غافلند، غافل از اینکه بهشت که هیچ، همین دنیایشان را هم به بهانه ای ارزان در حال فروختن هستند.
برای دیدن سایز اصلی روی عکس کلیک کنید
برچسبها:
با سلام.....
ماجرایی که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه یه پسر جوونی که حکم اعدامش صادر شده بود به جرم تجاوز به یک دختر جوان! و یکی از دوستان در طی مصاحبه ای که با عاملان این ماجرا داشتند این ماجرا رو برام تعریف کرده بودند و من هم امروز این ماجرا رو کوتاه برای شما تعریف میکنم و یه نقد کوتاه هم بر این ماجرا خواهم داشت!
این پسر که حالا طناب دار رو روز به روز به خودش نزدیک تر می دید ، علاوه بر تجاوز چند ضربه چاقو هم به دختر زده بود و آخر سر در بیابانی رها کرده بود! ( معجزه اصلی زنده موندن این دختر بود!)
وقتی این پسر دستگیر شده بود و در مصاحبه ای که با او داشتند در جواب این سوال که چرا اون دختر رو برای تجاوز دزدیدی؟ جواب داده بود که:
" طبق معمول و عادت روزانه گوشه خیابون بودم که دیدم او با مانتوی تنگ و کوتاه و آرایش غلیط از نزدیکی ما رد شد و برق این همه زرق و برق چشامو کور کرد و عقل و هوشمو با هم برد،همین امر باعث شد تا.................." ( دزدی و تجاوز و چاقو زدن هم بقیه ماجرا! )
و وقتی این علت رو به دختر گفته بودن: اون با دستپاچگی گفته بود که :
" به فرض من اینطور لباس پوشیده بودم ، اون که نباید به صرف لباسم تحریک بشه و مثل یه حیوون باهام رفتار کنه!!
خوب تا اینجای ماجرا رو همگی متوجه شدید ! حالا یه سوال؟
رفتار حیوانی یعنی چه؟ من اینطور تعریفش میکنم:
هر رفتاری که بدون اندیشیدن و با جهالت و فقط به تحریک غریزه انجام بگیره.
طبق این تعریف قطعا کار این پسر حیوانیه! اما این یه طرف ماجراست! فکر نمیکنید عمل این دختر خانوم باعث چنین ماجرایی شده؟
آیا با این همه هشدار به اینکه یه زن مسلمون به تصریح قرآن نباید با زینت بیرون بیاد و تو روانشناسی مردها هم ثابت شده که مردها نسبت به تحریک های چشمی بسیار حساسند و البته خود خانمها هم چنین مسئله ای رو شنیدند و بارها چنین مسئله ای رو تجربه کردند ، این طرز لباس پوشیدن انسانی و با اندیشه بوده و یا فقط به تحریک حس خودنمایی و غریزه عشوه گری و به بهانه مد سال و ... صورت گرفته؟!!
جالب اینجاست که طبق گفته ی مصاحبه گر در هنگام مصاحبه هم طرز پوشش این خانوم هنوز هم نامناسب بود و مثل اینکه از ماجرا عبرت نگرفته بود!
پس قبول کنیم که هر آنچه از بدی بهمون میرسه از خودمونه! و مقصر اصلی خودمونیم! این فقط یکی از هزاران ماجرایی بود که هر روز در گوشه کنار کشور اتفاق می افته و خیلی ها به راحتی از کنار این خبر ها رد میشیم! انگار نه انگار....
نتظر ادامه ی حرف دل جامعه باشید از امروز تصمیم دارم یکی از داستان های جامعه رو بنویسیم.
آهای خانومای بد پوش حواستون به خودتون باشه فردا را هیچ کس نمی بینه .
دوستانه ازتون خواهش میکنیم .....
اگه این داستان رو قبول ندارید ولی این رو می دونیم که حد اقل جای فکر کردن داره ......نه.....
اگه تحولی در زندگیتون ایجاد شد ما رو هم از دعای خیرتون محروم نکنید
السلام علیک یا فاطمه الزهرا
باما در تماس باشید:
09135968548
09130596097
برچسبها:
بسم رب الشهدا و الصالحین
در این بخش میخواهیم به یک مساله ی شرعی بپردازیم که از حرف های دل جامعه است و شاید بعضی از ما آن را نمی دانیم یا به آن عمل نمی کنیم.
که ممکن است با یک بی دقتی نماز ها و... سال های خودرا نابود کنیم.
از شروع خشکسالی در جهان و مخصوصا ایران چندین سال می گذرد که این امر باعث شده استفاده از پمپ های آب در جهان روبه افزایش باشد.
کشور ما حدود 1درصد از جمعیت کل جهان را داراست ولی فقط به حدود 4/0 درصد از منابع آب دسترسی دارد که وظیفه ی همگانی ما صرفه جویی در مصرف آب است.
سوال : آیا استفاده از پمپ های آب حرام است؟
پاسخ : بستگی به محل استفاده از پمپ دارد.
اگر پمپ به طور مستقیم آب را از لوله ی کوچه یا خیابان به داخل ساختمان بکشد حرام است.چون حکم آب غصبی را دارد و وضو و نماز با آن باطل است.
ولی اگر آب با فشار معمولی وارد تانک یا مخزن آب ساختمان بشود سپس پمپ آب را از تانک بکشد مشکلی ندارد.
پس اگر پمپ بعد از کنتور باشد و آب را به طور مستقیم از لوله های شهری بکشد حرام است ولی اگر این پمپ بعد از تانک قرار بگیرد که آب تانک را پمپ کند مشکلی ندارد.
التماس دعا
برچسبها:
یا ایها الذین ءامنو توبوا الی الله توبه نصوحا
ای کسانی که ایمان آورده اید به سوی خدا توبه حقیقی و خالص کنید.
آیا داستان مردی را که در حمام زنانه کار می کرد را خوانده اید؟
نصوح مردى بود شبيه زنها ، صورتش مو نداشت و اندامی چون اندام زنان داشت و در حمام زنانه كار مى كرد و كسى از وضع او خبر نداشت و آوازه تميزكارى و زرنگى او به گوش همه رسيده و زنان و دختران و رجال دولت و اعيان و اشراف دوست داشتند كه وى آنها را دلاكى كند و از او قبلاً وقت مى گرفتند تا روزى در كاخ شاه صحبت از او به ميان آمد. دختر شاه مايل شد كه به حمام آمده و كار نصوح را ببيند. نصوح جهت پذيرايى و خدمتگزارى اعلام آمادگى نمود ، سپس دختر شاه با چند تن از خواص نديمانش به اتفاق نصوح به حمام آمده و مشغول استحمام شد .
از قضا گوهر گرانبهاى دختر پادشاه در آن حمام مفقود گشت ، از اين حادثه دختر پادشاه در غضب شده و به دو تن از خواصش دستور داد كه همه كارگران را تفتيش كنند تا شايد آن گوهر ارزنده پيدا شود . طبق اين دستور مأمورين ، كارگران را يكى بعد از ديگرى مورد بازديد خود قرار دادند، همين كه نوبت به نصوح رسيد با اينكه آن بيچاره هيچگونه خبرى از آن نداشت ، ولى از ترس رسوايى ، حاضر نشد كه وى را تفتيش كنند، لذا به هر طرفى كه مى رفتند تا دستگيرش كنند، او به طرف ديگر فرار مى كرد و اين عمل او سوء ظن دزدى را در مورد او تقويت مى كرد و لذا مأمورين براى دستگيرى او بيشتر سعى مى كردند. نصوح هم تنها راه نجات را در اين ديد كه خود را در ميان خزينه حمام پنهان كند، ناچار به داخل خزينه رفته و همين كه ديد مأمورين براى گرفتن او به خزينه آمدند و ديگر كارش از كار گذشته و الان است كه رسوا شود به خداى تعالى متوجه شد و از روى اخلاص توبه كرد و از خدا خواست كه از اين غم و رسوايى نجاتش دهد .
به مجرد اين كه نصوح توبه كرد، ناگهان از بيرون حمام آوازى بلند شد كه دست از اين بيچاره برداريد كه گوهر پيدا شد . پس از او دست برداشتند و نصوح خسته و نالان شكر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت . هر مقدار مالى كه از راه گناه تحصيل كرده بود در راه خدا به فقرا داد و چون زنان شهر از او دست بردار نبودند ، ديگر نمى توانست در آن شهر بماند و از طرفى نمى توانست راز خودش را به كسى اظهار كند، ناچار از شهر خارج و در كوهى كه در چند فرسخى آن شهر بود، سكونت اختيار نمود و به عبادت خدا مشغول گرديد . اتفاقاً شبى در خواب ديد كسى به او مى گويد : « اى نصـــوح ! چگونه توبه كرده اى و حال آنكه گوشت و پوست تو از فعل حرام روئيده شده است ؟ تو بايد چنان توبه كنى كه گوشتهاى حرام از بدنت بريزد . » همين كه از خواب بيدار شد با خودش قرار گذاشت كه سنگهاى گران وزن را حمل كند و به اين ترتيب گوشتهاى حرام تنش را آب كند .
نصوح اين برنامه را مرتب عمل مى كرد تا در يكى از روزها همانطورى كه مشغول به كار بود، چشمش به ميشى افتاد كه در آن كوه چرا مىكرد. از اين امر به فكر فرو رفت كه اين ميش از كجا آمده و از كيست ؟ تا عاقبت با خود انديشيد كه اين ميش قطعاً از شبانى فرار كرده و به اينجا آمده است ، بايستى من از آن نگهدارى كنم تا صاحبش پيدا شود و به او تسليمش نمايم . لذا آن ميش را گرفت و نگهدارى نمود و از همان علوفه و گياهان كه خود مى خورد ، به آن حيوان نيز مى داد و مواظبت مى كرد كه گرسنه نماند. خلاصه ميش زاد ولد كرد و نصوح از شير و عوائد ديگر آن بهره مند مى شد تا سرانجام كاروانى كه راه را گم كرده بود و مردمش از تشنگى مشرف به هلاكت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همين كه نصوح را ديدند از او آب خواستند و او به جاى آب به آنها شير مى داد به طورى كه همگى سير شده و راه شهر را از او پرسيدند. وى راهى نزديك را به آنها نشان داده و آنها موقع حركت هر كدام به نصوح احسانى كردند و او در آنجا قلعه اى بنا كرده و چاه آبى حفر نمود و كم كم در آنجا منازلى ساخته و شهركى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده و رحل اقامت افكندند و نصوح بر آنها به عدل و داد حكومت نموده و مردمى كه در آن محل سكونت اختيار كردند، همگى به چشم بزرگى به او مى نگريستند.
رفته رفته ، آوازه خوبى و حسن تدبير او به گوش پادشاه آن عصر رسيد كه پدر آن دختر بود . از شنيدن اين خبر مشتاق ديدار او شده ، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت كنند. همين كه دعوت شاه به نصوح رسيد، نپذيرفت و گفت : من كارى و نيازى به دربار شاه ندارم و از رفتن نزد سلطان عذر خواست . مأمورين چون اين سخن را به شاه رساندند، بسيار تعجب كرد و اظهار داشت حال كه او براى آمدن نزد ما حاضر نيست ما مى رويم كه او را و شهرك نوبنياد او را ببينيم . پس با خواص درباريانش به سوى محل نصوح حركت كرد، همين كه به آن محل رسيد به عزرائيل امر شد كه جان پادشاه را بگيرد، پس پادشاه در آنجا سكته كرد و نصوح چون خبردار شد كه شاه براى ملاقات و ديدار او آمده بود ، در مراسم تشييع او شركت و آنجا ماند تا او را به خاك سپردند و چون پادشاه پسرى نداشت ، اركان دولت مصلحت ديدند كه نصوح را به تخت سلطنت بنشانند.
چنان كردند و نصوح چون به پادشاهى رسيد، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملكتش گسترانيده و بعد با همان دختر پادشاه كه ذكرش رفت ، ازدواج كرد و چون شب زفاف و عروسى رسيد، در بارگاهش نشسته بود كه ناگهان شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل ، ميش من گم شده بود و اكنون آن را نزد تو يافته ام ، مالم را به من رد كن . نصوح گفت : چنين است . دستور داد تا ميش را به او رد كنند، گفت چون ميش مرا نگهبانى كرده اى هرچه از منافع آن استفاده كرده اى ، بر تو حلال ولى بايد آنچه مانده با من نصف كنى . گفت : درست است و دستور داد تا تمام اموال منقول و غير منفول را با او نصف كنند.
آن شخص گفت : بدان اى نصوح ، نه من شبانم و نه آن ميش است بلكه ما دو فرشته براى آزمايش تو آمده ايم . تمام اين ملك و نعمت اجر توبه راستين و صادقانه ات بود كه بر تو حلال و گوارا باد ، و از نظر غايب شدند .
در خاتمه اين بحث نيز به روايتى از امام جعفر صادق عليه السلام اشاره مى شود كه به اهميت و اثرات توبه نصوح تأكيد دارد . معاوية بن وهب گويد ، شنيدم حضرت صادق (ع) مى فرمود : چون بنده ، توبه نصوح كند، خداوند او را دوست دارد و در دنيا و آخرت بر او پرده پوشى كند. من عرض كردم : چگونه بر او پرده پوشى كند؟ حضرت عليه السلام فرمود : هر چه از گناهان كه دو فرشته موكل بر او نوشته اند، از يادشان ببرد و به جوارح و اعضاى بدن او وحى فرمايد كه گناهان او را پنهان كنيد و به قطعه هاى زمين كه در آنجاها گناه كرده وحى فرمايد كه پنهان داريد، آنچه گناهان كه بر روى تو كرده است . پس ديدار كند خدا را هنگام ملاقات او و چيزى كه به ضرر او بر گناهانش گواهى دهد، نيست .
برچسبها:
بانام قشنگ تو کنم من آغاز وقتی که بگویم بسم رب الرحمن
میخوام بزرگترین درسی که دیشب یاد گرفتم را به شما هم انتقال بدم.این قضیه مربوط به خودمه که مرا از خواب غفلت بیدار کرد و در بحر فکر انداخت.
دیشب زنگ زدم به یکی از روحانیون بزرگ که به مقام اجتهاد رسیده اند.
زنگ زدم و ازشون پرسیدم که:
چه کنم که تابستان امسالم مثل تابستان های سال های قبل با حسرت و پشیمانی سپری نشود؟وآخر تابستان خوشحال باشم.
ایشان 3بار در جواب به من فرمودند:با قرآن مانوس شو...باقرآن...باقرآن...
سپس در ادامه گفتند : ترجمه ی قرآن را کامل یاد بگیر سپس شروع کن به خواندن تفسیر نمونه...
ایشان اصلا نگفتد سیر مطالعاتی شروع کن.کلاس برو و... فقط گفتند قرآن
-زبونم بند اومد و حسابی رفتم تو فکر.تلفن را قطع کردم و با خودم فکر کردم:
بعضی از ماها خیلی ادعای مذهبی بودنمون میشه.تیپ مذهبی میزنیم.مثلا میگیم من خونوادم مذهبیه.ما روضه میگیریم و........
ولی آیا با قرآن مانوسیم؟؟؟؟؟؟
به نظر من در زمانه ی ماقرآن بیش از چیزهای دیگه حقش ضایع میشه.
من قبل از این تماس رو این سوال خیلی فکر کردم و از چند نفردیگه هم پرسیده بودم.
دست آخر تصمیم گرفتم کلاس زیاد برم.مثلا کلاس زبان.کلاس کامپیوتر.کلاس ورزش و...
کتب شهید مطهری و ...بخونم.برای المپیاد بخونم.تست بزنم و.....
ولی هرگز به خودم نگفتم که قرآن بخونم.اصلا به فکرم هم نرسید..
ولی الان بسیار خوشحالم که این سوال بچه گانه از یک روحانی عالم پرسیدم و ایشان مرا به بهترین وجه راهنمایی کردند.
بزرگترین درس زندگیم هم همین بود.یعنی انس گرفت با قرآن.... البته نه فقط خواندن قرآن بلکه خواندن ترجمه و حتی در مراحل بعدی تفسیر
امید وارم که این قصه سرمق خوبی برای جوان های جوان تر از من باشد تا عمرشان را تلف نکنند و پشیمان نشوند.
الان هم بهترین موقع برای شروع دوستی با قرآن است.روزهای آخر ماه شعبان و ابتدای ماه مبارک رمضان.
اگه این قضیه باعث دوستی شما با قرآن شد ، هم به ما دعا کنید هم به آن روحانی.
التماس دعا
یاعلی علیه السلام
باما در تماس باشید:
09135968548
09130596097
برچسبها:
لطفا بگویید شما کدام پوشش را برای خود یا همسرتان می پسندید؟چرا؟
دوست عزیز باز هم سلام.
سلامی به گرمی آفتاب.
در این بخش ما از شما تقاضا داریم تا در این نظر سنجی شرکت نمایید.
لطفا نظرات خود را بدون هیچ کمی و کاستی بنویسید.
حرف دلتان را بزنید چون منظور از ایجاد این وبلاگ هم همین است.
ضمنا تمامی نظرات نشان داده می شود.
با تشکر از همکاریتان.
برچسبها: